Tuesday, August 26, 2008
این روزها تو ماشین همه اش به یک سی دی رکسانا گوش میکنیم که توی کلاس موسیقی کودکستانش بهش دادن. یک قسمتش داستان پیک نیک رفتن یک غورباقه و باباشه. ما دیگه تقریبن تمام مکالمات بین این پدر و پسر رو از حفظ شدیم. حالا اینو داشته باشین ... دیروز رکسانا موقع پوپو کردن (ببخشید که باز ما برگشتیم به این بحث شیرین ...) داشت طبق معمول گزارش میداد که الان بچه اش اومده و حالا داره "فادرش" میاد ! بعد یک کمی فکر کرد و گفت : پوپو هم فادر داره مثل فراگی (همون بچه غورباقه که خدمتتون عرض کردم). بعد من ازش پرسیدم فادر رکسانا کیه؟ رکسانا هم خیلی جدی اعتراض کرد که نه من فادر ندارم من امیر دارم و مامان لیلا و عمه غزاله !