اسمم رکساناست. خودم به خودم میگم ناسانا ، بابام هم همینطور. مامانم بهم همه چی میگه به غیر از رکسانا ! مثلن : کیتکت، قلقلی ، زولبیا و باقلوا و ... (بین خودمون باشه ، یک کمی شکمو اِ) :) این وبلاگ رو واسه من درست کرده که از من و خاطراتم بنویسه. بعضی وقتها از زبون خودش مینویسه و بعضی وقتها هم از زبون من. اونجاهایی که از قول من مینویسه رو قرمز میکنه که اگه خدای نکرده کسی متوجه نشد این طوری شاید دوزاریش بیفته ! وقتی برامون کامنت میگذارین مامانم کلی ذوق میکنه ! مرسی که اومدین وبلاگم رو بخونین. بازم بیایین. به خانواده سلام منو برسونین. :)
***
خوب این نوشته بالایی دیگه یک کمی قدیمی شده. الان دیگه به خودم میگه رکسانا. بابام بهم میگه ناسان بابایی (به یاد اون روزهایی که به خودم میگفتم ناسانا). مامانم هم کماکان اسمهای مختلفی داره برام: رکسی . رکسان رکس عسلی . چوچی . جوج !
این جانب رکسانا خانوم گل که مدتیه خودم وبلاگم رو آپدیت نکردم و هی مامانم برام آپدیت کرده اومدم یک سلامی خدمتتون عرض کنم و سال نوی میلادی رو به شما و خانواده ی محترمتون تبریک بگم و دو تا عکس هم براتون بگذارم که مشاهده کنین من از 3 سال پیش تا الان هنوزم هم همون دختر گل و نجیب و خانومی که بودم هستم. خداییش برق خانومی رو تو چشمام میبینین؟ ماشالله صد پارچه خانوم.