اسمم رکساناست. خودم به خودم میگم ناسانا ، بابام هم همینطور. مامانم بهم همه چی میگه به غیر از رکسانا ! مثلن : کیتکت، قلقلی ، زولبیا و باقلوا و ... (بین خودمون باشه ، یک کمی شکمو اِ) :) این وبلاگ رو واسه من درست کرده که از من و خاطراتم بنویسه. بعضی وقتها از زبون خودش مینویسه و بعضی وقتها هم از زبون من. اونجاهایی که از قول من مینویسه رو قرمز میکنه که اگه خدای نکرده کسی متوجه نشد این طوری شاید دوزاریش بیفته ! وقتی برامون کامنت میگذارین مامانم کلی ذوق میکنه ! مرسی که اومدین وبلاگم رو بخونین. بازم بیایین. به خانواده سلام منو برسونین. :)
***
خوب این نوشته بالایی دیگه یک کمی قدیمی شده. الان دیگه به خودم میگه رکسانا. بابام بهم میگه ناسان بابایی (به یاد اون روزهایی که به خودم میگفتم ناسانا). مامانم هم کماکان اسمهای مختلفی داره برام: رکسی . رکسان رکس عسلی . چوچی . جوج !
کلاس اولی شده. :) باورم نمیشه. با هم رفته بودیم بارنز اند نوبلز داشت برام با هیجان تعریف میکرد که شعر مدرسه شون
چیه. کودکستانی ها میگن: R is for Respect
کلاس اولیها میگن: O for Originality
کلاس دومیها میگن: C for Courage
و ...
ازش میپرسم اوریجینالیتی یعنی چی؟ میگه یعنی جاست بی یورسلف. میگم خوب یعنی چی همه خودشونن که. میگه مثلن اگه دوستت یک کتابی داره که تو دوست داشتی داشته باشی ولی نداری ایتس اوکی ... جاست بی یورسلف ... یو آر اوکی.
اون وقت یک وقتهایی که مثل امشب بدخواب شده بود و هی بداخلاقی میکرد و گریه میکرد میمونم که این فیلسوف کوچولوی اوریجینال من بالاخره آدم بزرگه یا آدم کوچولو؟
داشتیم رانندگی میکردیم به طرف کلمبوس. یک دفعه بوی شدید یک راسو اومد که قارت و قارت داشت از خودش دفاع میکرد. حالا دفاع نکن کی دفاع کن! :) امیر گفت وای پیف پیف چه بوی بدی اومد. رکسانا گفت وقتی بوی بد میاد باید حواستو پرت کنی و به یک چیز دیگه فکر کنی. مثل من که الان اصلن به راسو فکر نمیکنم. امیر گفت اینو از کجا یاد گرفتی؟ رکسانا هم گفت از هیچ جا خودم میدونم. مثلن وقتی جیش داری ولی هیچ جایی دستشویی نیست یو شود جاست فورگت اباوت ایت!