Tuesday, May 15, 2012
دو سال پيش يك بار ركسانا رفته بود خونه ي رايان دوستش پلي ديت و ما و بابا و برادر رايان رفتيم سينما فيلم اواتور. ازش پرسيدم ركسانا خوب بود خوش گذشت بهت؟. گفت اره خاله نسرين فكر كرد مامانمه چون وقتي رفته بودم توالت پو پو كردم و صداش كردم كه بشورم بهم گفت جانم ركسانا جون! يعني خودش أصلن احساس نكرده بود كه خيلي دختر خاله شده ... :)اين هم ديروز : يك بازي شون اين بود كه ركسانا كلينينگ ليدي بود و رايان كانستراكشن گاي. يكي جارو ميكرد و اون يكي هم با يك چوب سنگهاي توي حياط رو تعمير ميكرد.