Monday, August 21, 2006
پريشب من با کمک بابا امير و عمه غزاله و لاله و بهراد ، يک جشن سورپريز براي تولد مامان ليلام جور کرديم. مديريتش خيلي سخت بود ولي خوب از پسش بر اومدم. خوب البته کمکهاي بابا و عمه و لاله و بهراد هم واقعن خوب بود. کلي از دوستاي مامانم هم دعوت کرديم که خوشحالش کنيم. ااين عکس پايين رو موقعي ازم گرفتند که داشتم همه ي برنامه ها رو توي ذهنم مرور مي کردم که چيزي از قلم نيفتاده باشه.