Thursday, March 27, 2008
رکسانا خانوم همزمان با شروع بهار و حلول سال جدید یک دفعه با من خیلی صمیمی شده و دیگه به جای مامان لیلا بهم میگه لیلا ! دقیقن نمی دونم کی و چطوری این اتفاق افتاد ولی خلاصه این طوریاست. غلط نکنم دست استکبار جهانی توی کاره ! کلن هم این چند وقت تعداد کلماتی که در واحد ثانیه استفاده میکنه به صورت تصاعدی رفته بالا. مثلن این مکالمه ی من و رکسانا ست وفتی که بعد از ظهرها میرسیم خونه !
لیلا شیر میخوام ... داغش بریز سردش بکن.... لیلا ۲ تا کوکی هم میخوام ... اً هاپو رو ببین لیلا ... لیلا جیش دارم ... این کفش منه آره لیلا ؟ ... پایام درد میکنه ... بریم دکتر ... اً یادته رفتیم دکتر آره لیلا ؟ ... بغل میخوام لیلا ... می خوام تو رو !
به جای اون سه تا نقطه ها سه ثانیه سکوت بگذارین بلکه هم کمتر ! من هم اون وسطا تا میام یک آها و اوهویی بکنم جمله ی بعدی شروع شده ! حالا این وسط من هم گیر دادم که روش کار کنم دوباره من رو مامان یا مامان لیلا صدا کنه در نتیجه به جای اون سه تا نقطه ها که تا حالا ۳ ثانیه سکوت بود به جاش من رکسانا رو اصلاح میکنم و بعد از هر بار که میگه لیلا من هم میگم لیلا نه بگو مامان لیلا !!! خلاصه اگه سردرد و میگرن و این چیزا دارین یک مدتی این طرفا آفتابی نشین که بدتر نشه خدای نکرده !