Thursday, March 13, 2008
اپیزوت ۱:
رکسانا: مامانی دلم درد میکنه.
من: توش پوپو گیر کرده. پوپو بکن خوب میشه.
چند روز بعد ...
رکسانا: مامانی گوشم درد میکنه. توش پوپو گیر کرده. :)
اپیزوت ۲ :
رکسانا: مامانی داره میاد. مامانش اومد ... این بچه شه !
من: بچه شه ؟ این که من میبینم که به نظر میاد جد بزرگش باشه ! :)
اپیزوت ۳ :
رکسانا (با لحن غم انگیز و در حال زور زدن) : غزاله ... بیا با دلم حرف بزن ...
رکسانا (با لحن غم انگیز و در حال زور زدن) : غزاله ... بیا با دلم حرف بزن ...
غزاله (خطاب به دل رکسانا در حال ناز کردنش): دل کوچولوی رکسانا ... روده بزرگه ی رکسانا ... رکسانا رو اذیتش نکنین ... پوپو ها رو بدین بیرون ...