Thursday, January 17, 2008
سلام به دوستای خوشگل و خوبم. عرضم به حضورتون که دلم براتون کلی تنگ شده بود. دلیل غیبتم این بود که اولن که این مامانم مگه میگذاره ما یک کلوم با شما گپ بزنیم. همه اش خودش ورمیداره اینجا رو آپدیت میکنه. انگار که دفتر خاطراتشه ! بابا اینجا وبلاگ منه مثلن ! دوم هم اینکه سرم نسبتن شلوغ بود. دارم یک عادتم رو سعی میکنم ترک کنم یعنی در واقع دارن به زور ترکم میدن اگرنه که من هیچ اصراری ندارم به خدا. ترک عادت هم که از قدیم گفتن خیلی سخته ! هی چپ و راست بهم میگن تو دیگه یک نی نی بزرگی و باید دایپر رو بگذاری کنار و با جاییزه و اینها میخوان گولم بزنن. خلاصه که سخت مشغولیم. با معلمم یک کمی رودربایستی دارم و در نتیجه تو مهد کودک بهتر با این مساله کنار اومدم ولی تو خونه کماکان مقاومت میکنم. این روزا عمه غزاله پیشمونه و کلی خوش میگذره. با هم میریم بالای میز و با آهنگهای قر دار حرکات موزون انجام میدیم ! بابا امیر کماکان هر جمعه میاد پیشمون و با مامانی میریم فرودگاه دنبالش. یکشنبه ها هم دوباره میرسونیمش فرودگاه که بره سر کارش. سر کارش دوره و با ماشین نمی تونه بره. ساعت کاریش هم از مال مامانم خیلی بیشتره. به جای ۸ ساعت ۵ روزه ! این هم عکسم توی مهد کودکم در حال انجام یکی از کاردستی هامون.