Friday, December 14, 2007
یک ساعت پیش رکسانا کوچولوی من شد ۲.۵ ساله. اومده بهم میگه مامانی یادته رفتیم دکتر گلونم درد میکرد ؟ من خنده ام گرفت ... عصبانی شد و گفت : مامانی خنده نباش ! اونوقت من بیشتر خنده ام گرفت رکسانا با لحن جدیتر گفت: مامانی نخند ... الان هم داره همش صدام میکنه و نمی گذاره تایپ کنم. فقط اومدم بگم که رکسانای عزیزم تولد ۲.۵ ات مبارک و اینکه عاشقتم و خیلی خوشحالم از اینکه ۲.۵ ساله که مامانتم.