Wednesday, July 20, 2011
۱- بیژن و شین-چن برقشون رفته بود برای یک هفته. گازشون رو هم نمیتونستن روشن کنن. سه تا عصر اومدن خونه ی ما که غذاهای فریزری شون رو منتقل کنن و آب جوش و چای تو فلاکس بریزن ببرن. رکسانا یک سری سوال براش مطرح شد که راست و حسینی گذاشت کف دستشون: چرا شما هر روز میاین اینجا؟ چرا با هم عروسی نمیکنین؟ بعدش که بیژن گفت ما با هم عروسی کردیم هم با یک نگاه عاقل اندر سفیه بهشون نگاه کرد که یعنی مثلن بچه گیر آوردین ما رو؟ و گفت اگر عروسی کردین پس چرا بیبی ندارین؟ خدا رو شکر که برقشون اومد ... یعنی با این وضعی که سوالهای رکسانا داشت پیش میرفت ...
۲- سه تایی نشستیم توی کایاک. رکسانا وسط و من و امیر هم دو سر. رکسانا وحشت کرده بود ... از آب و از اینکه میدید ما هنوز بلد نبودیم پارو بزنیم و داریم هی با پاروها کلنجار میریم و قایقمون هم هی داره میچرخه و جریان آب ما رو با خودش میبره جلو. شروع کرد به اعتراض که برگردیم و اصلن این چه فکر بدی بود که اومدیم توی آب و زودی برگردیم بریم توی خشکی و از این حرفها. دید من وامیر شدیدن درگیر هدایت قایق و اینهاییم شروع کرد خودش خودش رو آروم کردن:
Roxana don't panick OK? it's going to be OK. Just calm down ... It's going to be fine. We will be fine. OK guys let's not do it OK? Let's all just calm down and go back ?
اگر اونقدر هول نشده بودم و درگیر راست کردن قایق و جهت دادن بهش نبودم جا داشت که بپرم بغلش کنم و کلی بوسش کنم. ولی واقعن اون موقع نمیشد. بعدش از خجالتش در اومدم. :)
۲- سه تایی نشستیم توی کایاک. رکسانا وسط و من و امیر هم دو سر. رکسانا وحشت کرده بود ... از آب و از اینکه میدید ما هنوز بلد نبودیم پارو بزنیم و داریم هی با پاروها کلنجار میریم و قایقمون هم هی داره میچرخه و جریان آب ما رو با خودش میبره جلو. شروع کرد به اعتراض که برگردیم و اصلن این چه فکر بدی بود که اومدیم توی آب و زودی برگردیم بریم توی خشکی و از این حرفها. دید من وامیر شدیدن درگیر هدایت قایق و اینهاییم شروع کرد خودش خودش رو آروم کردن:
Roxana don't panick OK? it's going to be OK. Just calm down ... It's going to be fine. We will be fine. OK guys let's not do it OK? Let's all just calm down and go back ?
اگر اونقدر هول نشده بودم و درگیر راست کردن قایق و جهت دادن بهش نبودم جا داشت که بپرم بغلش کنم و کلی بوسش کنم. ولی واقعن اون موقع نمیشد. بعدش از خجالتش در اومدم. :)