Saturday, October 07, 2006
دلیل غیبت نسبتن طولانی مون این بود که هم من هم رکسانا این هفته مریض بودیم. من که همین سرما خوردگی معمولی. رکسانا هم گوشش چرک کرده بود. الان هر دوتامون بهتریم. یکشنبه ی پیش دکتر تشخیص داد که یک گوشش چرک کرده. سه روز آنتی بیوتیک خورد و بهتر نشد و گلاب به روتون هم شد. سه روز بعد کارمون این بود که بریم دکتر... رکسانا رو چک کنند... یک آمپول از خانواده ی پینی سیلین بهش بزنن و بعد هم برگردیم. دلم برای شیطنتهاش یک ذره شده بود. دوباره داره چشماش مثل قبل شیطون می شه. به رکسانا گفتم که تا یک مدتی هر چی از این ویروس و میکروب و باکتری های بی پدر و مادر اومدن سراغت بهشون بگو که برین گم شین و این طرفا پیداتون هم نشه که مامان لیلام خیلی از دستتون دلخوره. شما مگه از خودتون خواهر و مادر ندارین که هی می آین می رین توگوش و پک و پهلوی بچه ی مردم ! خلاصه ... این دو روز هم خوب خوب استراحت می کنیم تا ایشالا گوش شیطون کر و از این حرفها دوشنبه برگردیم به روال معمولی زندگی مون.
پند امروز: ای کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اید : بدانید و آگاه باشید که اگر روزی روزگاری بابا امیرتون کار گرفت توی یک شهر دیگه و خودتون هنوز درستون تموم نشده بود و باید یک ترم دیگه تو شهر قبلی تون می موندید و اونوقت خدای نکرده زبونم لال نی نی تون مریض شد... هفته ی زیاد جالبی نخواهید داشت.