رکسانا آن لاين
روزنگار رکسانا به روایت مامان لیلا |
دو (شاید هم سیش، چون من هنوز شمردنم خوب نیست) رکعت نماز قضای وسط روز ( گفتم قضا گشنه ام شد !) به جا می آورم. قربته اله الله. ولی خوب خدا جون بعدن نگی نگفتی ... من نمی تونم تضمین کنم که تا رکعت شیشم باهات باشم. تو که خودت خوب میدونی که من خیلی فضولم و حواسم فوری پرت می شه به دور و برم.
اسم خودشو یاد گرفته. به خودش می گه : ناسانا ! عاشق اینم که بهش یک کلمه ای رو بگم و ازش بخوام تکرار کنه. معمولن از چیزای ساده شروع می کنم: بگو مامان, بگو بابا, بگو پیشی, بگو هاپو ... بعد بعضی وقتها اون وسط یک دفعه میگم بگو : قسطنطنیه ! قیافه اش دیدنیه. کپی رایتش هم مال دایی علیرضاست که وقتی لاله کلاس اول دبستان بود و تازه یاد گرفته بود کلمه ها رو بخش کنه به جای گل و درخت و آب و بابا میگفت : لاله جان قسطنطنیه رو بخش کن ببینم درساتو بلدی یا نه ؟ :) چی کار کنیم دیگه ! مردم آزاری ارثیه !