Tuesday, January 13, 2009
دیشب توی کافی شاپ
من: رکسانا ۲ هفته ی دیگه میریم اون برنامه ای که بهت گفتم: دیزنی آن آیس. با لی لی و مامانش
من: رکسانا ۲ هفته ی دیگه میریم اون برنامه ای که بهت گفتم: دیزنی آن آیس. با لی لی و مامانش
رکسانا: اُ ... اسم مامانش چی بود؟
من: لیلا
رکسانا: پس ۴ تا لیلا داریم ... (شروع کرد با انگشتهاش شمردن) ... لیلای من .. اون لیلا که سحر داره و بیبی اش هم داره .. لیلا که امان لی لی اِ ...
بعد رسید به انگشت چهارم و یادش نیومد و گفت: اِ ... پس این کیه؟
من: اون لیلا که با عمو بابک بود رفتیم بارنز اند نوبلز ...
رکسانا: اُ ... لباسش چه رنگی بود ؟
من: یادم نیست لباسش چه رنگی بود ...
رکسانا: گهوه ای (قهوه ای) بود.