Monday, December 01, 2008
تعطیلات «سپاس گذاری» رو رفتیم زادگاه رکسانا. :) خیلی به همه مون خوش گذشت. تقریبن همه ی دوستای کلمبوسی مون رو دیدیم و رکسانا هم کلی با دوستش یاسی لپ گلی بازی کرد و برای اینکه دیگه خیلی خوشی زیر دلشون نزنه یک کمی هم دعوا کردن. صبح روز آخر هم درست قبل از رفتن یک خبر خوب شنیدم که ۲ متر پریدم هوا. :) من یکی که از کار این کنسولهای سفارت آمریکا در دوبی سر در نیاوردم ... این یکی آخری هر کی که بوده امیدوارم که به یک چیزی که خیلی خیلی دلش میخواد برسه. :)
رکسانا از پریروز گیر داده که براش سوت بخریم. دیروز توی راه خواب بود به مخض اینکه چشماشو باز کرد دوباره گفت من ویسل میخوام ... سوت آبی ... یکی هم زرد برای یاسی. از اونها که میگی دوووووو بعد ماشینها وامیستن ! امیر بهش گفت فردا قبل از اینکه بریم دیکر برات میخرم. رکسانا هم گفن ته مامانی بخره ... تو برام چراغ قوه خریدی. مامانی سوت بخره !