Monday, October 13, 2008
امیر از توی ماشین زنگ زد که صبح با رکسانا پا شدند و کلی طول کشیده که حاضر بشن و وقتی رسیدن به مهد کودک امیر دیده که چراغها خاموشه و فکر کرده برق رفته و بعد فهمیده که به خاطر «روز کلمبوس» مهد کودک تعطیله و ما یادمون نبوده. بعدش با ماشین یک سر اومدن پیش من و من رفتم پایین و رکسانا با اون صدای نازکش برام با هیجان این جوری تعریف کرد:
مامانی رفتیم کیندر کر بعد برق افتاد ... بعد چراغ افتاد رو دست میس سیسیلیا بعد دی کر بسته شد. بعد میس لیزای دی کر هم بسته شد.
ترجمه و تفسیر توسط مامان لیلا:
کیندر کیر اسم مهد کودکشه. با این که مهد کودک قبلی اش هم همین کیندر کر بود (یک شعبه ی دیگه اش) ولی به اون میگه دی کر و به این یکی میگه کیندر کر. فکر کنم یک کمی قصیه ی برق رو با اون جریان تصادفی که پارسال با هم دیدیم که تیر چراغ برق افتاد روی یک ماشینی قاطی کرد ! ولی این که از کجا میگفت برق افتاده روی دست میس سیسیلیا نمی دونم ! میس سیسیلیا معلم جدیدشه. میس لیزا معلم مهد قبلی شه. رکسانا صفت و موصوف فارسی رو مثل انگیلسی میگه یعنی اول صفت بعد موصوف: میس لیزای دی کر یعنی دی کر میس لیزا !
بعد از اینکه حرفهاش تموم شد مچ دستشو که از تپلی یک خط داره رو گرفتم و یک بوس محکم کردم و دلم هنوز ترفته براش تنگ شد !
ترجمه و تفسیر توسط مامان لیلا:
کیندر کیر اسم مهد کودکشه. با این که مهد کودک قبلی اش هم همین کیندر کر بود (یک شعبه ی دیگه اش) ولی به اون میگه دی کر و به این یکی میگه کیندر کر. فکر کنم یک کمی قصیه ی برق رو با اون جریان تصادفی که پارسال با هم دیدیم که تیر چراغ برق افتاد روی یک ماشینی قاطی کرد ! ولی این که از کجا میگفت برق افتاده روی دست میس سیسیلیا نمی دونم ! میس سیسیلیا معلم جدیدشه. میس لیزا معلم مهد قبلی شه. رکسانا صفت و موصوف فارسی رو مثل انگیلسی میگه یعنی اول صفت بعد موصوف: میس لیزای دی کر یعنی دی کر میس لیزا !
بعد از اینکه حرفهاش تموم شد مچ دستشو که از تپلی یک خط داره رو گرفتم و یک بوس محکم کردم و دلم هنوز ترفته براش تنگ شد !