Wednesday, November 01, 2006
آفاق خانوم میگه رکسانا دل از یکی از پسراش برده ! ظاهرن رکسانا خانوم روزایی که اونجاست میره دم پله های خونه ی آفاق خانوم و صدا میزنه : ا ... ش ... ک ... ا ...ن بعد اشکان می آد پایین و رکسانا هم یک کم دلبری می کنه و عشوه می آد و اشکان هم عکسشو می گیره و قربون صدقه اش می ره و بعد هم برمی گرده بالا دنبال کار خودش بعد دوباره بعد از یک مدت این موضوع تکرار می شه. خلاصه اون سبیلهای مشدی که دیدین واسه بابا امیر کشیده بودم شب هالویین ؟ فقط نقاشی بود ... غیرت میرت خبری نیست