Wednesday, October 03, 2007
سلام به دوستای با مرام و با وفای خودم. من باز غیبتم طولانی شد. راستش ۲-۳ هفته ی گذشته سرمون خیلی شلوغ بود به خدا ! یک دو هفته ای مامانم داشت من رو ترک اعتیاد (همون اعتیادم به «آما» رو میگم دیگه !) میداد. توی اون مدت من و مامانم به نوبت از دست هم گریه میکردیم ! آخر هفته ها هم بابام میومد و سه تایی با هم گریه میکردیم... :) خلاصه که سرمون حسابی گرم بود. ایشالله که خدا کسی رو معتاد نکنه ... اگر هم کرد زحمت ترک اعتیادش رو هم خودش بکشه ! خلاصه که به سلامتی و میمنت ما هم ۱۰۰٪ رفتیم روی شیر گاو. این آخر هفته هم رفتیم دیدن فامیلهامون. اولش نوه خاله ی بابام رو دیدیم که یک کمی از من کوچیکتر بود. چند تا عکس عاشقانه هم با هم گرفتیم که هر وقت برامون فرستادند نشونتون میدم. بعدش برای اینکه مامانم ناراحت نشه رفتیم دیدن نوه خاله ی مامانم (همون یاسی مو فرفری خودمون ) . یک عالمه فامیل خاله ای دیگه هم دیدیم ... از قبیل : بهار و بهتاش و خاله تی تی و خاله زهرا و هاله و وابستگان ! الان هم من دارم کارتون مورد علاقه ی جدیدم (حروف الفبا به صورت آواز و رقص توسط المو و بر و بچ). مامانم هم داره این جریانات رو تایپ میکنه. امروز هم تولد بابا علی بود. بابا علی جون تولدت مبارک. من کلی چیزای جدید میگم. پریشب توی خواب گوشم درد گرفته بود و در حالی که گریه میکردم به گوشم گفتم : گوش: نکن اذیت ناسانا رو ... نو نایس ! همین الان هم داشتم به مامانم میگفتم که پولو و انگون میخوام که منظورم همون هلو و انگور خودمونه !