Wednesday, February 07, 2007
قایم موشک بازی کردن بابا امیر و رکسانا :
بابا امیر : رکسانا برو قایم شو من بیام پیدات کنم.
بابا امیر : رکسانا برو قایم شو من بیام پیدات کنم.
رکسانا میره توی کمد قایم میشه و در کمد رو هم میبنده.
بابا امیر: اِ ... رکسانا کو ؟
رکسانا (از توی کمد) : نیست !
گفتگوی امروز رکسانا با میمون (اسباب بازی اش):
رکسانا (در حالی که سرشو تکون میده و با لحن سوالی ): جیش سَرده ؟ ... بییم (بریم)
بعد هم بوسش کرد و بردش بالا. انقدر لحن صحبت و حرکاتش ناز بود که من شروع کردم قربون صدقه رفتنش و حواسش پرت شد و یادش رفت که میمون جیش کرده بود و داشتند با هم میرفتند بالا. یک دفعه نشست رو پله و از میمون پرسید : لا لا ؟ بعد هم بغلش کرد و شروع کرد آروم تکون دادنش و میگفت پیش پیش ... لا لا دو دقیقه بعد هم دوباره یادش رفت که داشت میمون بیچاره رو خواب میکرد آوردش جلوی تلوزیون و گذاشتش روی صندلی خودش و در حالی که به تلوزیون اشاره میکرد گفت : نی نی ... یعنی اینکه تلوزیون داره برنامه ی بچه ها نشون میده نگاه کن ...