Monday, August 10, 2009
رکسانا و مامان جمیله و بابا علی هرسه تا ییشون سه چهار درجه ( یا هر چی که واحدشه !) سبزه شدن. چون هر روز بساط مایو و سطل و بیلشون رو برمیدارن و میرن دریا. دریاچه میشیگان (چه این دریاچه هم مثل چه دریای خزر خودمونه ... شوخیه! چون خداییش خیلی بزرگه) 2 تا خیابون با خونه مون فاصله داره. مامان بابا یک هفته رفته بودن مسافرت و امروز برمیگردن. :)
رکسانا دیشب در ضمن تماشای کارتون زیبای خفته به این نتیجه رسید که کلن سه تا آقا بده هست یکی تو گربه های اشرافی دو تا هم تو ایران. دو تا هم خانوم بده هست یکی تو سیندرلا و یکی هم تو زیبای خفته. چند روز پیش هم میگفت که دوست داره زود بزرگ بشه که ماتیک بزنه و "رارندگی" کنه و بره عروسی. گفتم عروسی کی میخواهی بری حالا؟ یک کم فکر کرد بعد گفت: فکر کنم عروسی نسترن و سمانه! گفتم که خوب سمانه که عروس شده دیگه. گفت خوب اشکال نداره دوباره!
رکسانا دیشب در ضمن تماشای کارتون زیبای خفته به این نتیجه رسید که کلن سه تا آقا بده هست یکی تو گربه های اشرافی دو تا هم تو ایران. دو تا هم خانوم بده هست یکی تو سیندرلا و یکی هم تو زیبای خفته. چند روز پیش هم میگفت که دوست داره زود بزرگ بشه که ماتیک بزنه و "رارندگی" کنه و بره عروسی. گفتم عروسی کی میخواهی بری حالا؟ یک کم فکر کرد بعد گفت: فکر کنم عروسی نسترن و سمانه! گفتم که خوب سمانه که عروس شده دیگه. گفت خوب اشکال نداره دوباره!
تا حدود دو هفته ی دیگه اون یکی بابا بزرگ و یک عمه ی دیگه ی رکسانا هم میان پیشمون. به به از این تابستون خوب و پر مامان بزرگ بابا بزرگ.